آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی
در ابتدای آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی، سؤالهایی همانند «چگونه در نویسندگی شخصیتپردازی کنیم؟» و «انواع شخصیت در داستان کداماند؟» و «مثال برای شخصیتپردازی چیست؟» به وجود می آید که در ادامه به آنها پاسخ میدهیم.
شخصیتپردازی در نویسندگی یکی از عناصر بسیار کلیدی برای خلق داستانی جذاب و ماندگار است و از مراحل بسیار مهم در آموزش نویسندگی به حساب میآید. این فرایند شامل خلق و پرداخت ویژگیهای فردی و روانی و اجتماعی شخصیتهای داستان است تا آنها را بهگونهای باورپذیر و تأثیرگذار نشان دهد. برای شروع شخصیتپردازی، نویسنده ابتدا باید اهداف و انگیزههای شخصیت را تعریف کند. انگیزههای شخصیت عامل محرک او در داستان هستند و به او جهت میدهند. بهعنوان مثال، قهرمان داستان معمولاً هدف بزرگی در داستان دارد و انگیزه او برای دستیابی به این هدف، بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. انواع شخصیتها در داستان نیز متنوع هستند و شامل شخصیتهای اصلی (قهرمان یا پروتاگونیست)، ضدقهرمان (آنتاگونیست)، شخصیتهای فرعی و حتی شخصیتهای سیاهیلشکر میشوند.
هر یک از این شخصیتها نقش خاصی در پیشبرد داستان دارند. شخصیتهای فرعی معمولاً به تکامل قهرمان کمک میکنند؛ درحالیکه آنتاگونیستها تنش و کشمکش را ایجاد میکنند.
آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی
شخصیتپردازی در نویسندگی یکی از عناصر بسیار مهم خلق داستان موفق است. شخصیتها قلب تپندۀ هر داستان هستند و تعامل آنها با رویدادها و چالشهای داستانی، خواننده را به عمق ماجرا میبرد. در ادامه به توضیحی جامع دربارۀ اصول و تکنیکهای شخصیتپردازی میپردازیم.
خلق شخصیتهای چندبعدی
برای خلق شخصیتهایی که بهیادماندنی باشند، لازم است آنها را از لحاظ روحی و فکری عمیق بررسی کنید. این شخصیتها باید خواستهها، نیازها، ترسها و انگیزههای مشخصی داشته باشند تا واقعی و ملموس به نظر برسند. برای مثال، در شخصیتپردازی باید به ریزهکاریهای رفتار و گفتار شخصیتها توجه ویژه داشته باشید تا آنها بهشکلی باورپذیر و قابل همذاتپنداری معرفی شوند. خلق شخصیتهای چندبعدی در نویسندگی رمان بهشدت کاربردی است و به جذابیت داستان میافزاید.
تکنیکهای مختلف شخصیتپردازی
روشهای گوناگونی برای شخصیتپردازی وجود دارد:
- توصیف مستقیم: نویسنده ویژگیهای شخصیتی را مستقیماً بیان میکند.
- توصیف غیرمستقیم: ویژگیهای شخصیت از طریق رفتارها و افکار و مکالمههای او نمایش داده میشود.
- نمایش انگیزهها و تصمیمها: یکی از ابزارهای بسیار مهم شخصیتپردازی، بهتصویرکشیدن افکار و انگیزههای درونی شخصیت است. این امر به مخاطب کمک میکند تا بفهمد چرا شخصیت بهشکل خاصی عمل میکند.
استفاده از گفتوگوها
گفتوگوها یکی از راههای بسیار مناسب برای پردازش شخصیتها در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی است. از طریق مکالمههای طبیعی و واقعی ویژگیهای مختلف شخصیتها، از جمله نحوه تفکر و دیدگاهشان نسبت به مسائل، به خواننده نشان داده میشود. این گفتوگوها باید متناسب با جایگاه اجتماعی و فرهنگی شخصیتها باشند تا به روایت داستان کمک کنند و شخصیتها را بهطور کامل به تصویر بکشند.
روند تحول شخصیتها
شخصیتپردازی فقط به توصیف ویژگیهای ثابت شخصیتها محدود نمیشود، بلکه به تحولهایشان نیز پرداخته میشود. شخصیت قوی، معمولاً در طول داستان دچار تحول و تغییرهای روانی و اخلاقی میشود. این تغییرها باید با منطق داستان هماهنگ باشند و بهشکلی طبیعی و گامبهگام شکل بگیرد. به این معنا که رفتار و تصمیمهای شخصیت باید تحت تأثیر چالشها و رویدادهای داستان تغییر کند.
ایجاد ارتباط بین شخصیت و پیرنگ
شخصیتهای داستان باید با خط اصلی داستان یا پیرنگ در هم تنیده باشند. پیرنگ و شخصیتها باید به همدیگر کمک کنند تا داستان بهطور طبیعی و بدون هیچگونه گسستگی پیش برود. گاهی شخصیت قوی حتی خط داستانی را نیز تقویت میکند و به آن عمق و پیچیدگی بیشتری میبخشد. در نویسندگی داستان کوتاه ، ایجاد ارتباط بین شخصیت و پیرنگ به انسجام بیشتر داستان کمک شایان توجهی میکند.
توجه به ریزهکاریهای ظاهری و رفتار
جزئیات کوچک در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی بسیار مؤثر است: طرز صحبت کردن و نحوه لباسپوشیدن و حتی واکنشهای فیزیکی شخصیتها. این ریزهکاریها به شخصیتها زندگی میبخشند و آنها را از موجوداتی دوبعدی به شخصیتهای زنده و پرجنبوجوشی تبدیل میکنند که خواننده به سادگی با آنها ارتباط برقرار میکند.
تأثیر انتخاب نام بر شخصیت
یکی از تکنیکهای جالب در شخصیتپردازی، انتخاب نامهایی است که معنایی خاص دارند و به تعریف شخصیت کمک میکنند. برای مثال، نام شخصیت گاهی به ویژگیهای او اشاره دارد یا حتی بهعنوان یک نشانه از مسیر داستان عمل میکند. در آموزش نوشتن داستان ترسناک، تأثیر انتخاب نام بر شخصیت بسیار اهیمت دارد و نویسنده باید در گزینش نام دقت ویژهای کند.
پیشزمینه (Backstory)
پیشزمینه یا گذشتۀ شخصیتها نقش بسیار مهمی در شکلگیری شخصیتپردازی و آموزش شخصیت پردازی در نویسندگی دارد. این بخش شامل حوادث و تجربیاتی است که قبل از شروع داستان اتفاق افتاده و شخصیتها را به فردی تبدیل کرده که در داستان معرفی میشوند. گذشته شخصیت باید بهشکلی منطقی به رفتارها و تصمیمها و باورهای فعلی او مرتبط باشد. پیشزمینههای قدرتمند به شخصیتها عمق میبخشند و به خوانندگان در همذاتپنداری بهتر با آنها کمک میکنند.
قوس شخصیتی (Character Arc)
قوس شخصیتی به تغییر و تحولهایی اشاره دارد که یک شخصیت در طول داستان تجربه میکند. این قوس ممکن است به سه شکل اصلی باشد:
- قوس مثبت: شخصیت از وضعیت یا دیدگاه منفی به سمت بهبود و رشد حرکت میکند.
- قوس منفی: شخصیت از موقعیت نسبتاً خوب به وضعیت بدتر تغییر میکند.
- قوس ثابت: شخصیت در طول داستان تغییر ملموسی نمیکند و ثابت میماند. این قوس شخصیتی باید بهصورت پیوسته و منطقی باشد تا خوانندگان تحول یا ثبات شخصیت را باور کنند.
تعامل شخصیتها با محیط و زمان
یکی از ابعاد مهم در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی، تعامل شخصیتها با محیط و دورۀ زمانی داستان است. شخصیتهای داستان باید با محیط فیزیکی و اجتماعی که در آن قرار دارند، در تعامل باشند. محیط و زمان به شخصیتها عمق و هویت بیشتری میبخشند و به شکلگیری رفتارهایشان کمک میکنند. برای مثال، شخصیتهای داستانی که در دوران خاصی مانند جنگ جهانی زندگی میکنند، با چالشها و دیدگاههای متفاوتی روبهرو هستند که رفتار و تصمیمهای آنها را تحت تأثیر قرار میدهند.
تضادهای درونی و بیرونی
یکی از جنبههای بسیار مهم در شخصیتپردازی، تضادهای درونی و بیرونی شخصیتهاست. تضادهای درونی (مثل تضاد بین خواستهها و باورها) و بیرونی (مانند چالشهای اجتماعی یا خانوادگی) به تعمیق شخصیتها کمک کرده و آنها را واقعگرایانهتر میکنند. تضادها باعث میشوند شخصیتها چالشهای بیشتری در طول داستان تجربه کنند و همین امر باعث علاقه بیشتر خوانندگان به آن شخصیتها و سرنوشتشان میشود.
انگیزهها و هدفهای شخصیت داستان
شخصیتها باید انگیزههای قوی و اهداف مشخصی داشته باشند که آنها را در طول داستان هدایت کنند. این انگیزهها شامل مواردی مثل رسیدن به موفقیت، فرار از تهدید، یافتن عشق یا گرفتن انتقام هستند. اهداف و انگیزههای روشن به داستان انرژی میبخشند و به خواننده دلیل میدهند تا نتیجۀ داستان را دنبال کند.
پویایی روابط بین شخصیتها
روابط بین شخصیتها نیز بخشی از شخصیتپردازی است که نباید نادیده گرفته شود. این روابط اغلب شامل دوستیها و دشمنیها و روابط عاشقانه هستند. تعاملها و کشمکشهای بین شخصیتها به گسترش روابط آنها و عمقدادن به داستان کمک میکند. بهعنوان مثال، رابطهای پیچیده بین شخصیت اصلی و شخصیت فرعی اغلب عمق بیشتری از هر دو شخصیت را به نمایش میگذارد.
انواع شخصیت در داستان کداماند؟
در داستاننویسی، شخصیتها به چند دسته کلی تقسیم میشوند که هر یک نقش و ویژگیهای منحصربهفردی در روایت داستان ایفا میکنند. این دستهبندیها به نویسنده کمک میکند تا از تعاملها و دینامیک بین شخصیتها استفاده کند و داستانی جذاب و تأثیرگذار خلق کند.
پروتاگونیست (شخصیت اصلی)
پروتاگونیست همان قهرمان اصلی داستان است که تمام رویدادها حول او میچرخد. این شخصیت، تمرکز اصلی روایت را تشکیل میدهد و اغلب با چالشها و مشکلات اصلی داستان مواجه میشود. پروتاگونیست معمولاً شخصیت اصلی است که خواننده بیشترین همذاتپنداری را با او دارد و مسیر تحول یا مبارزه او را دنبال میکند. ساخت شخصیت اصلی داستان و تعیین نقش برای او از مطالب ابتدایی هستند که در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی باید یاد گرفته شوند.
آنتاگونیست (شخصیت مخالف)
آنتاگونیست همان شخصیت منفی یا ضدقهرمان است که مقابل پروتاگونیست قرار دارد و سعی میکند او را از دستیابی به اهدافش بازدارد. ضدقهرمان میتواند فرد یا نیرو یا حتی جامعهای باشد که با پروتاگونیست در تضاد است و موانع اصلی داستان را ایجاد میکند.
شخصیتهای پویا (Dynamically Evolving Characters)
شخصیت پویا یا دینامیک در طول داستان تحول و تغییرهای اساسی را تجربه میکند. این شخصیتها تحت تأثیر حوادث داستان قرار گرفته و درنتیجه باورها یا نگرشها یا رفتارهایشان تغییر میکند. این نوع شخصیتها در بسیاری از شاهکارهای ادبی مشاهده میشوند؛ چراکه با نمایش رشد یا افول خود، داستان را جذابتر و واقعیتر میکنند. شخصیتهای پویا از شخصیتهای بسیار مهم برای یادگیری در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی هستند.
شخصیتهای ایستا (Static Characters)
برخلاف شخصیتهای پویا، شخصیتهای ایستا در طول داستان تغییری نمیکنند. این شخصیتها از ابتدا تا انتهای داستان ثابت میمانند و بیشتر نقش پشتیبان را ایفا میکنند. آنها اغلب برای تأکید بر تغییرهای شخصیتهای پویا یا تقویت مضمون داستان استفاده میشوند.
شخصیتهای نمادین (Symbolic Characters)
این نوع شخصیتها بیشتر برای نشاندادن ایده یا تم یا مفهوم خاص استفاده میشوند. شخصیتهای نمادین ممکن است ویژگیهای فرابشری یا معنوی داشته باشند و به خواننده پیام یا درسی خاص منتقل کنند. این شخصیتها معمولاً در داستانهای اسطورهای یا تمثیلی دیده میشوند.
شخصیتهای فرعی (Supporting Characters)
این شخصیتها نقشهای پشتیبان دارند و معمولاً در کنار پروتاگونیست یا آنتاگونیست ظاهر میشوند. این شخصیتها به اندازه شخصیتهای اصلی برجسته نیستند؛ اما برای پیشبرد داستان و تعمیق جهان داستانی ضروریاند.
کهنالگوهای شخصیتی (Archetypes)
براساس نظریه کارل یونگ، برخی شخصیتها مانند قهرمان، معلم، جادوگر یا دلقک بر پایه کهنالگوها طراحی میشوند. این کهنالگوها در بسیاری از داستانها تکرار میشوند و بهعنوان نمادهای جهانی برای نقشها و رفتارهای خاص، عمل میکنند.
شخصیتهای متضاد (Foils)
شخصیتهای متضاد که به آنها فویل نیز گفته میشود، بهصورت آیینهای نسبت به شخصیت اصلی عمل میکنند و در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی شناخت این شخصیتهای بسیار مهم است. آنها بهطور مستقیم شخصیت اصلی را بازتاب نمیدهند؛ اما ویژگیهایشان بهگونهای طراحی شده است که تضادهای مهم با شخصیت اصلی را برجسته میکند و به درک عمیقتر مخاطب از پروتاگونیست کمک میکند.
شخصیت مربی (مرشد)
مربی یا مرشد شخصیتی است که به قهرمان کمک میکند از مشکلات عبور کند و به هدفش برسد. برای مثال، گندالف در ارباب حلقهها یا دمبلدور در هریپاتر از جمله مربیان مهم هستند که نقش هدایتگر را برای قهرمان ایفا میکنند. آنها معمولاً خرد و دانایی بیشتری دارند و از تجربهشان برای راهنمایی استفاده میکنند.
شخصیتهای مکمل (Confidant)
شخصیت مکمل شخصی است که پروتاگونیست به او اعتماد میکند و احساسها و افکار درونیاش را با او در میان میگذارد. این شخصیت ممکن است دوست نزدیک یا همسر یا حتی یک مشاور باشد. او به پیشبرد داستان کمک میکند و معمولاً نقش مهمی در پرداختن به عمق شخصیت اصلی دارد، بدون اینکه خود بهعنوان شخصیت اصلی شناخته شود.
شخصیتهای کاریکاتوری (Caricature Characters)
این نوع شخصیتها بهطرز اغراقآمیزی به ویژگیهای خاصی محدود میشوند و از نظر روانشناختی و احساسی کمتر پیچیدهاند. آنها برای خلق طنز یا انتقاد از موضوعهای خاص به کار میروند. در این نوع شخصیتپردازی، یک یا چند ویژگی برجسته شخصیتی به حد افراطی توسعه داده میشوند. این امر به خوانندگان کمک میکند تا با نکتههای اخلاقی یا اجتماعی که نویسنده میخواهد به آنها اشاره کند، بهتر ارتباط برقرار کنند.
شخصیتهای دایرهای (Round Characters)
شخصیت دایرهای شخصیتی چندوجهی و دارای پیچیدگی است. این شخصیتها در طول داستان بهشکلی کامل و چندبعدی به نمایش در میآیند و اغلب تضادها و چالشهای درونی دارند. این شخصیتها بهنوعی طراحی شدهاند که خواننده عمق روانی و اخلاقی آنها را درک کند. بیشتر پروتاگونیستها و شخصیتهای محوری داستانهای پیچیده از این نوع هستند.
شخصیتهای مسطح (Flat Characters)
برخلاف شخصیتهای دایرهای، شخصیتهای مسطح کمتر توسعهیافته و سادهترند و در آموزش شخصیتپردازی در نویسندگی لازم است که آنها را بهخوبی بشناسید. آنها معمولاً فقط یک یا دو ویژگی اصلی دارند و برای ایجاد تنوع یا حمایت از شخصیتهای دیگر در داستان به کار میروند. این شخصیتها معمولاً تغییر نمیکنند و بیشتر به عنوان پسزمینهای برای شخصیتهای اصلی عمل میکنند.
شخصیتهای کلیشهای (Stock Characters)
شخصیتهای کلیشهای شخصیتهایی هستند که الگوها و ویژگیهای شناختهشدهای دارند و اغلب در داستانهای مختلف تکرار میشوند. برای مثال، «دختر زیبا اما کمهوش» یا «قهرمان شجاع و قوی» از شخصیتهای کلیشهای رایجاند. این نوع شخصیتها بیشتر برای پیشبرد سریع داستان و ایجاد ارتباط فوری با خواننده به کار میروند و کمتر به توسعه شخصیت و تغییرهای آنها پرداخته میشود.
شخصیتهای یادگاری (Walk-on Characters)
این شخصیتها نقش کوچکی در داستان دارند و ممکن است فقط برای صحنهای کوتاه ظاهر شوند. آنها به پیشبرد بخشهای خاصی از داستان کمک میکنند؛ اما توسعه نیافتهاند. این شخصیتها ممکن است فروشندهای در فروشگاه یا راننده تاکسی یا فردی ناآشنا باشند که در صحنه کوتاهی نقش دارند و سپس ناپدید میشوند.
هفت مثال برای شخصیتپردازی
شخصیتپردازی عمیق و مؤثر در داستانها بر پایۀ ایجاد تغییرهای تدریجی یا شدید در شخصیتهاست: از طریق تعاملها و چالشها و رشد فردی آنها. بهمنظور توضیح بهتر این موضوع، به بررسی هفت نمونه از شخصیتپردازیهای برجسته در ادبیات و تحلیل کامل آنها میپردازیم.
جین ایر در جین ایر اثر شارلوت برونته
جین ایر یکی از نمونههای برجسته رشد شخصیت در داستانهای کلاسیک است. او از کودک یتیمی که سرپرستانش به او ظلم و ستم میکردند، به زنی مستقل و قوی تبدیل میشود. شخصیت او در طول داستان با چالشهای فراوانی مواجه میشود: از تنهایی در یتیمخانه تا عشق دشوار با آقای راچستر. چالش اصلی جین یافتن تعادل میان استقلال شخصی و عشق است که در نهایت موفق به حفظ هر دو میشود. این شخصیتپردازی بهخوبی نشان میدهد که چگونه او از زنی مطرود به فردی با هویت قوی و مستقل تغییر میکند.
هولدن کالفیلد در ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر
هولدن کالفیلد یکی از نمونههای شخصیتپردازی بسیار معروف، نوجوانی سردرگم و ناراضی از جامعه است. او احساس انزوا و بیگانگی میکند و در پی یافتن معنایی برای زندگی خود است. هولدن که دچار افسردگی است، بهطور مداوم بهدنبال فرار از واقعیتهاست. یکی از ویژگیهای بارز شخصیت او این است که گرچه تلاش میکند خود را از جامعه جدا کند، در عمق وجودش بهدنبال ارتباط انسانی و عشق است. این تناقضها باعث میشود که خواننده بهخوبی با سردرگمی و تنهایی هولدن همذاتپنداری کند.
الیزابت بنت در غرور و تعصب اثر جین آستن
الیزابت بنت بهعنوان زنی باهوش و مستقل و صریح در داستان «غرور و تعصب» معرفی میشود. او در ابتدا دیدگاههای منفی و تعصبآمیزی نسبت به آقای دارسی دارد؛ اما با پیشرفت داستان و کشف حقیقت پشت شخصیت او، الیزابت نیز بهتدریج از پیشداوریهای خود عبور میکند. تغییر دیدگاه او نسبت به آقای دارسی نشاندهنده رشد احساسی و عقلانی اوست که از شخصیت سطحی و مغرور به فردی بالغ و آماده برای پذیرش عشق تبدیل میشود.
ایتن هاولی در زمستان نارضایتی ما اثر جان اشتاینبک
ایتن هاولی مردی است که بین ارزشهای اخلاقی خود و فشارهای مالی خانوادگی قرار گرفته است. او در ابتدا فردی صادق و بااصول است که از کار خود بهعنوان کارمند فروشگاه خردهفروشی راضی است؛ اما با فشارهای خانواده و جامعه، ایتن بهتدریج بهسمت تصمیمهای غیراخلاقی کشیده میشود. این کشمکشهای درونی و بیرونی، او را به مرز فروپاشی روانی میبرد. پایان داستان با تصمیمی مبهم همراه است که نشاندهنده عمق کشمکشهای اخلاقی اوست.
رز در تایتانیک اثر جیمز کامرون
رز دختری از طبقه بالاست که در ابتدا تحت فشار خانواده برای ازدواج با مردی ثروتمند قرار دارد. او بهتدریج از قیدوبندهای اجتماعی خود رهایی مییابد و با کمک جک، عشق واقعی و آزادی را کشف میکند. سفر شخصیتی رز نمونهای عالی از رشد شخصیت است: از زنی مطیع و سردرگم به فردی که برای استقلال و عشق میجنگد.
سانتیاگو در پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
سانتیاگو، ماهیگیری مسن و تنها، در طول داستان با چالشهای طبیعی و روحی بزرگی مواجه میشود. این شخصیت بهعنوان نمونهای از مقاومت در برابر سختیها و مبارزه با سرنوشت معرفی میشود. مبارزه او با ماهی غولپیکر بهنوعی استعارهای از مبارزههای او با تنهایی و پیری است. شخصیت سانتیاگو نمادی از پایداری و مقاومت است که حتی در شکست نیز پیروز به نظر میرسد.
مایکل کورلئونه در پدرخوانده اثر ماریو پوزو
مایکل کورلئونه یکی از شخصیتهای داستانی بسیار پیچیده است که از مردی اخلاقگرا و جوانی امیدوار به فردی بیرحم و قدرتطلب در دنیای مافیا تبدیل میشود. تغییر شخصیت او از قهرمانی اخلاقی به ضدقهرمانی بیرحم، یکی از نمونههای بسیار برجستۀ رشد منفی شخصیت در ادبیات است. این تغییر تدریجی نشاندهندۀ پیچیدگیهای اخلاقی و تأثیر قدرت بر شخصیت است.
دیدگاهتان را بنویسید