راوی سوم شخص در داستان

معرفی راوی سوم شخص در داستان

راوی سوم‌شخص یکی از انعطاف‌پذیرترین زاویه‌دیدها در داستان‌نویسی است؛ روایتی که با «او»، «آن‌ها» یا نام شخصیت‌ها پیش می‌رود و خواننده را هم‌زمان به صحنه و ذهن نزدیک می‌کند یا از فاصله‌ امن تصویر کلان می‌دهد. با این انتخاب می‌توان روی یک شخصیت متمرکز شد، میان چند کانون ادراکی جابه‌جا شد یا فقط آنچه دیده و شنیده می‌شود را گزارش کرد. همین قابلیت تنظیم فاصله و دسترسی به اطلاعات، سوم‌شخص را برای ژانرهای گوناگون از جنایی تا فانتزی کارآمد می‌کند و به نویسنده امکان می‌دهد ریتم، لحن و تعلیق را دقیق مدیریت کند.

همچنین شما می توانید انواع دیالوگ را نیز مطالعه کنید و با آن ها آشنا شوید.

راوی سوم شخص چیست؟

راوی سوم شخص شیوه‌ای از روایت است که در آن داستان با «او»، «آن‌ها» یا نام شخصیت‌ها پیش می‌رود و خودِ راوی نقشی در رویدادها ندارد. این زاویه‌دید سه شکل اصلی دارد: محدود، دانای کل و عینی. در نوع محدود، فقط ادراک‌ها و دانسته‌های یک شخصیت را می‌بینیم؛ در دانای کل، راوی می‌تواند به ذهن همه برود و حتی اطلاعات پس‌زمینه بدهد؛ در عینی، روایت مثل دوربین، فقط آنچه دیده و شنیده می‌شود گزارش می‌کند. مزیت بزرگ سوم‌شخص انعطاف است: می‌توانید به ذهن قهرمان نزدیک شوید، با «گفتار غیرمستقیم آزاد» لحن او را به متن بیاورید، یا از فاصله‌ی بیشتر تصویر کلان بدهید.

راوی سوم شخص چیست؟

اگر دنبال ترکیب صمیمیت و وسعت دید هستید، سوم‌شخص انتخابی قدرتمند و امن است، به‌شرط اینکه در هر صحنه کانون ادراک ثابت بماند و از پرش بین ذهن‌ها دوری کنید. همین دو اصل، وضوح و کشش داستان را حفظ می‌کنند.

انواع راوی سوم شخص

انواع راوی سوم شخص معمولاً به سه دسته‌ی اصلی تقسیم می‌شود:

  • دانای کل
  • محدود
  • عینی

در دانای کل، راوی بیرون از داستان است و به ذهن و احساس همه‌ی شخصیت‌ها و حتی اطلاعات پس‌زمینه دسترسی دارد. در محدود، راوی بیرونی فقط به ادراک‌ها و دانسته‌های یک شخصیت در هر صحنه نزدیک می‌شود و صمیمیت می‌سازد. در عینی، روایت مثل دوربین فقط آنچه دیده و شنیده می‌شود را گزارش می‌کند و وارد ذهن‌ها نمی‌شود. این دسته‌بندی در منابع مرجعِ ادبی و زبانی نیز همین‌طور توضیح داده شده است.

نوع راوی سوم شخص تعریف و کاربرد کوتاه
دانای کل (Omniscient) راویِ بیرونی با دسترسی کامل به ذهن همه‌ی شخصیت‌ها و رویدادها؛ مناسب روایت‌های گسترده و چندخطی. می‌تواند لحنِ راوی‌نویسنده داشته باشد.
محدود (Limited) بیرونی است اما فقط به ادراک یک شخصیت در هر صحنه نزدیک می‌شود؛ برای صمیمیت با قهرمان و تمرکز روی مسیر شخصیتی فوق‌العاده است.
عینی/دوربینی (Objective) گزارشِ رفتار و گفتار بدون ورود به افکار؛ لحنی خنثی و استنتاج را به خواننده می‌سپارد؛ برای تعلیق و مینیمالیسم کاربردی است.

اگر می‌خواهید تصویر کلان بدهید یا بین چند خط داستانی رفت‌وآمد کنید، دانای کل انعطاف زیادی در اختیارتان می‌گذارد. اگر می‌خواهید خواننده با یک شخصیت نفس بکشد، محدود بهترین گزینه است. برای فضاسازی سرد و معمایی، عینی انتخاب تمیز و شفاف است. برخی منابع کارگاهی، ذیل دانای کل از زیرگونه‌هایی مثل «omniscient editorial/neutral» هم یاد می‌کنند، اما هسته‌ی کار همان سه‌گانه‌ی بالا است.

چگونه بین محدود، دانای کل و عینی را انتخاب کنیم؟

انتخاب بین سوم‌شخص محدود، دانای کل و عینی بستگی دارد به این‌که: چقدر به ذهن یک شخصیت می‌خواهید نزدیک شوید، چه پهنایی از جهان داستان را باید نشان دهید، و تا چه حد به «بی‌طرفی دوربین» نیاز دارید. دانای کل دیدی همه‌جانبه و امکان اظهارنظر روایی می‌دهد؛ محدود صمیمیت و تمرکز بر یک کانون ادراکی در هر صحنه می‌سازد؛ عینی کنش و گفت‌وگو را بدون ورود به ذهن‌ها گزارش می‌کند. برای نویسندگان امروز، محدود اغلب نقطه شروع امن‌تری است؛ دانای کل قدرتمند است اما کنترل لحن و پرهیز از پرش‌های گیج‌کننده را می‌طلبد.

چه زمانی به انواع راوی سوم شخص نیاز دارید؟ مناسب ترین انتخاب و چرا
صمیمیت بالا با یک قهرمان، کشف تدریجی اطلاعات سوم‌شخص محدود (گاهی «عمیق»)؛ به ذهن همان شخصیت نزدیک می‌شوید و تعلیق طبیعی ایجاد می‌کنید.
تصویر کلان از چند خط روایی/خانوادگی، امکان روایت‌گری نویسنده دانای کل؛ دسترسی به ذهن‌های مختلف و مدیریت لحن/توضیح‌های نویسنده.
بی‌طرفی و فاصله‌ی روایی، حال‌وهوای «دوربین» عینی/دوربینی؛ فقط کنش و گفت‌وگو، بدون افکار.
چند کانون (چند شخصیت) اما شفاف و بدون آشفتگی محدودِ چندکانونه؛ هر صحنه فقط یک ذهن، جابه‌جایی با شکست صحنه/فصل.
روایت کلاسیک با راویِ آگاه و لحن متمایز دانای کل؛ سنتی و موثر برای رمان‌های گسترده.
تریلر/جنایی پرکشش با ریتم سریع محدود؛ تمرکز و همدلی فوری با کاراکتر محوری.

اگر محور شما «تجربه‌ی درونی یک نفر» است، محدود را برگزینید؛ اگر «وسعت و پرش‌های آگاهانه» می‌خواهید، دانای کل را با قواعد روشن استفاده کنید؛ اگر «بی‌طرفی و قضاوت‌ناپذیری» مدنظر است، عینی بهترین است. در هر صورت از «پرشِ بی‌علامت بین ذهن‌ها» دوری کنید؛ این خطا با دانای کل اشتباه گرفته می‌شود، اما چیز دیگری است. برای اغلب نویسندگان، شروع با محدود و ارتقا به «محدودِ عمیق» نتیجه‌ای شفاف و حرفه‌ای می‌دهد.

چگونه بین محدود، دانای کل و عینی را انتخاب کنیم؟

تمرین های فوری برای راوی سوم شخص در داستان

این تمرین‌ها برای تسلط بر سه مهارت کلیدی طراحی شده‌اند: فاصلهٔ روایی، ثبات کانون ادراکی، مدیریت اطلاعات. هر تمرین ۱۰–۱۵ دقیقه زمان می‌برد.

نردبانِ فاصلهٔ روایی

  • هدف: کنترل نزدیکی/دوری به ذهن شخصیت

  • زمان: 10–15 دقیقه

  • مراحل:

    1. یک رویداد ساده انتخاب کن (مثلاً پیدا شدن یک پاکت).

    2. همان صحنه را در ۴ سطح بنویس: گزارش دور → نزدیک‌تر → نزدیک حسی → خیلی نزدیک (داخل ذهن).

  • نکتهٔ سنجش: هر پله باید ملموس‌تر و شخصی‌تر شود.

یک صحنه، یک کانون (ضدّ Head-Hopping)

  • هدف: ثبات زاویهٔ دید در هر صحنه

  • مراحل:

    1. صحنه‌ای با دو شخصیت بنویس اما فقط ذهن یکی را دنبال کن.

    2. همان رویداد را در صحنهٔ جدا از نگاه شخصیت دوم بازنویسی کن.

  • نکتهٔ سنجش: در هیچ صحنه‌ای به دو ذهن نرو.

گفتارِ غیرمستقیم آزاد (Free Indirect)

  • هدف: آوردنِ لحن شخصیت به متن سوم‌شخص

  • مراحل:

    1. یک پاراگراف خنثی بنویس.

    2. «فکر کرد/حس کرد/می‌خواست» را حذف کن و جملات را به زبان شخصیت بازنویسی کن: «باید برگردد. همین حالا.»

  • نکتهٔ سنجش: بدون نقل‌قول، صدای شخصیت حس شود.

فیلترزدایی

  • هدف: کاهش فاصلهٔ ناخواسته

  • مراحل:

    1. متن کوتاهت را هایلایت کن و واژه‌های فیلتری مثل «دید/شنید/فهمید/متوجه شد» را پیدا کن.

    2. نسخهٔ دوم را بدون این فیلترها بنویس: «باران بر شیروانی کوبید.»

  • نکتهٔ سنجش: صحنه مستقیم‌تر و زنده‌تر شود.

عینی‌نویسیِ خالص (Objective)

  • هدف: تمرین «دوربین» بدون ذهن‌خوانی

  • مراحل:

    1. یک صحنه فقط با کنش، دیالوگ، جزئیات قابل مشاهده بنویس.

    2. برچسب احساسی نده؛ حس را با نشانهٔ بیرونی بساز: «لیوان در دستش لرزید.»

  • نکتهٔ سنجش: هیچ واژهٔ ذهنی مثل «نگران بود» نباشد.

نگه‌داشتن اطلاعات (تعلیق در محدود)

  • هدف: ایجاد کنجکاوی با دانسته‌های ناقصِ قهرمان

  • مراحل:

    1. صحنه‌ای بنویس که شخصیت به سرنخی می‌رسد، معنایش را نمی‌داند.

    2. صحنه را در اوج پرسش ببند.

  • نکتهٔ سنجش: فقط آنچه شخصیت می‌داند به خواننده بده.

تغییر کانون با شکست صحنه

  • هدف: جابه‌جایی تمیز بین شخصیت‌ها

  • مراحل:

    1. صحنهٔ «الف» از نگاه A.

    2. با *** یا فصل جدید، همان بازه را از نگاه B.

    3. جملهٔ اول هر صحنه: نام شخصیت + حس غالب (لنگر).

  • نکتهٔ سنجش: مرز جابه‌جایی واضح باشد.

ریتم و جمله‌بندی

  • هدف: هماهنگی سرعت نثر با موقعیت

  • مراحل:

    1. یک تعقیب کوتاه با جملات کوتاه و افعال کنشی.

    2. همان موقعیت را تأملی بنویس با جملات بلندتر و تصویری.

  • نکتهٔ سنجش: تفاوت ریتم در متن شنیده شود.

دیالوگ با کنش‌های ضرب‌آهنگ‌ساز

  • هدف: شفاف‌سازی نسبت دیالوگ/روایت

  • مراحل:

    1. گفت‌وگوی دو نفره با برچسب‌های «گفت/پرسید».

    2. شخصیت‌پردازی با کنش‌های کوچک بین خطوط (نگاه به ساعت، تقهٔ لیوان).

  • نکتهٔ سنجش: بدون قیدهایی مثل «با عصبانیت»، حس منتقل شود.

نقشهٔ کانون‌ها برای یک فصل

  • هدف: برنامه‌ریزی زاویه‌دید قبل از نگارش

  • مراحل:

    1. جدول سه‌ستونه بساز: شمارهٔ صحنه | کانون | هدف صحنه (کشف/تصمیم/پیچش).

    2. براساس جدول، یک پاراگراف خلاصهٔ فصل بنویس.

  • نکتهٔ سنجش: هیچ صحنه‌ای بدون کانون و هدف نماند.

سوم‌شخص زمانی می‌درخشد که فاصله، کانون و اطلاعات را آگاهانه تنظیم کنی. این تمرین‌ها را هفتگی تکرار کن (۳ مورد در هر نوبت) و هر کدام را یک بار با محدودِ عمیق، یک بار عینی و یک بار دانای کل امتحان کن تا دستت به تغییر زاویه‌دید عادت کند. اگر بخواهی، می‌توانم همین مجموعه را به شکل PDF یا قالب وب (HTML با هدینگ‌های سئو) تحویل بدهم.

دیدگاهتان را بنویسید